معرفي كتاب مادر

كتاب مادر در مورد زندگي كارگري مي باشد. در اين كتاب شخصيت په لاگي مادر يك كارگر است كه سعي بر اين دارد كه پسرش همانند همسرش نشود و شخصيت متفاوتي داشته باشد . پسر او به دنبال مبارزه با استبداد و زورگويي مي رود و با خواندن كتاب و تظاهرات و جنبش هايي بر عليه آن ها به را مي اندازد ك مادر را نيز با خود همراه مي كند.

كتاب مادر اثري از نويسنده روس، ماكسيم گوركي است. اثري كه براي درك جايگاه آن لازم است اطلاعاتي از تاريخ روسيه داشته باشيم. بايد بدانيم كه زندگي گوركي در ابتدا به چه شكل بوده است و بعد چه فعاليت‌هايي داشته و همچنين لازم است از وضعيت مردم و حركت‌هاي انقلابي كه در اوايل قرن بيستم شدت گرفته بودند آگاه باشيم. همه اين موارد است كه به ما نشان مي‌دهد چرا گوركي در آن زمان بيشتر از هر نويسنده ديگري مشهور بود. در ادامه خلاصه‌اي از وضعيت آن زمان كه در مقدمه مترجم به خوبي شرح داده شده بيان مي‌شود.

آثار نخستين ماكسيم گوركي از همان ابتدا منعكس كننده روابط مبتني بر زور و قدرت از سوي سرمايه‌داري بود. چيزي كه به شكل سريع در روسيه گسترش مي‌يافت و گوركي در كتاب‌هايش با بي‌توجهي به منافع شخصي به جوانمردي و شرافت انساني به نفع جامعه مي‌پرداخت. در اين زمان‌ها گوركي را مي‌توان فردي دانست كه قلبا سوسياليست بود. گوركي با سازمان حزب كارگري سوسيال دموكرات روسيه هم ارتباط داشت.

در تظاهرات سال ۱۹۰۲ جواني به نام پيوتر زالومف با پرچم سرخ در راس دسته تظاهركنندگان حركت مي‌كرد. اين جوان كه عضو كميته حزب بود بازداشت و محاكمه شد. كسي كه بعدها الگوي شخصيت پاول ولاسف در رمان مادر شد. گوركي بعدها موجبات فرار پيوتر زالومف را از سيبري فراهم كرد.

در سال ۱۹۰۵ ماكسيم گوركي براي نقشي كه در تظاهرات ژانويه داشت بازداشت به زندان تاريك پي‌يروپل منتقل شد اما بر اثر فشار افكار عمومي آزاد شد ولي همچنان تحت نظر پليس بود. مدتي بعد به فنلاند گريخت اما ارتباط خود را ارتباط خود را با سازمان‌هاي انقلابي حفظ كرد. سرانجام در ژانويه ۱۹۰۶ شروع به نوشتن كتاب مادر كرد. از سال ۱۹۰۲ كه گوركي طرح اين داستان را ريخت تا ۱۹۰۶ كه آن را روي كاغذ آورد اتفاقات زيادي رخ داد و نهضت كارگري پختگي پيدا كرد. در آن فاصله لنين حزب را تشكيل داده و مبارزات خود را آغاز كرده بود.

با توجه به شرايط گوركي قصد داشت كتابي موثر و محرك بنويسد. به همين خاطر رمان مادر را سريع و در طي چند ماه نوشت. لنين در اين مورد قدردان گوركي بود و شخصا به او گفت:

شما كار خوبي كرديد كه با عجله اين كتاب را نوشتيد، چون هم بسيار سودمند است و هم بسيار به موقع. بيشتر كارگران بدون شعور واقعي انقلابي و صرفا به‌حكم غريزه در نهضت انقلابي شركت كرده بودند. اينان اكنون مادر را مي‌خوانند و از آن فراوان بهره مي‌گيرند.

[ معرفي كتاب: رمان جنگ و صلح – همراه با اينفوگرافيك رمان ]

رمان مادر

داستان كتاب با شرح ۵۰ سال از عمر يك كارگر آغاز مي‌شود. كارگري كه در كارخانه كار مي‌كند و هر روز در دود كارخانه غرق است. خستگي او را آنچنان فرسوده كرده كه ديگر تحمل هيچ‌چيز را ندارد، تنها به مست كردن بعد از كار فكر مي‌كند و چند لحظه‌اي كه مي‌توان از دنيا جدا شد.

در خانه يكي از اين كارگران، شخصيت مادر كه په‌لاگي نام دارد زندگي سختي را تحمل مي‌كند. زني كه سر تا پا ملايمت و اندوه بود و دانه‌هاي سفيدي در سرش پيدا بود. په‌لاگي در تلاش است كه پسرش، پاول ولاسف، شبيه پدرش نشود. درنده‌خو نباشد و مست نكند. تلاش مي‌كند پاول را به مسير ديگري هدايت كند، مسيري كه خيال مادر را هم راحت كند. پس از مرگ پدر خانواده تحولات رفتاري پاول رفته رفته بيشتر و مسير متفاوتي كه او در پيش مي‌گريد آشكار مي‌شود. اما اين مسير چيزي نبود كه مادر مي‌خواست. اين مسير فقط نگراني‌هاي مادر را بيشتر مي‌كرد.

پاول شروع كرد به آوردن كتاب به خانه و به خواندن آن‌ها در خفا، و سپس آن كتاب‌ها را در جايي پنهان مي‌كرد. گاه نيز قسمت‌هايي از آن‌ها را روي يك تكه كاغذ رونويس و سپس پنهان مي‌كرد. (كتاب مادر نوشته ماكسيم گوركي – صفحه ۲۳)

په‌لاگي خوشحال بود كه پسرش مست نمي‌كند و او را كتك نمي‌زند اما خواندن كتاب‌هاي ممنوعه چيز ديگري بود. افكار پاول به حدي تغيير كرده بود كه مادر ديگر او را نمي‌شناخت. مادر از حرف‌هاي پاول درباره اينكه كارگران بايد درس بخوانند و بفهمند چرا زندگي اين همه به آنان سخت مي‌گذرد با عقل جور در نمي‌آمد. از نظر مادر زندگي كارگران هميشه به همين شكل بود. ترس سراسر وجود مادر را فرا گرفته بود و وقتي اين موضوع را با پسرش در ميان گذاشت پاول پاسخي محكم داشت:

از همين ترس است كه همه داريم مي‌ميريم! و كساني كه بر ما حكومت مي‌كنند از همين ترس بهره مي‌گيرند و باز بيشتر ما را مي‌ترسانند.(كتاب مادر نوشته ماكسيم گوركي – صفحه ۳۱)

پس از مدتي پاول دوستاني پيدا مي‌كند كه آن‌ها نيز آرماني مشابه دارند. خواندن كتاب‌ها بيشتر و بيشتر مي‌شود و آن‌ها تصميم مي‌گيرند كاري فراتر از حرف زدن انجام دهند بنابراين شروع به انتشار اعلاميه‌هاي آگاهي‌بخش مي‌كنند. اعلاميه‌هايي كه حساسيت‌برانگيز است و باعث باز شدن پاي ماموران به خانه په‌لاگي مي‌شود. ترس شدت مي‌گيرد اما په‌لاگي در همين لحظات است كه نشان مي‌دهد شخصيت يك مادر چقدر عظيم است. رفت و آمد دوستان پاول به خانه په‌لاگي نيز بي‌تاثير نيست و كم‌كم مادر را هم تحت تاثير قرار مي‌دهد. در حدي كه په‌لاگي دوباره خواندن را ياد مي‌گيرد و در بحث‌هاي ديگران شركت مي‌كند.

هدف و آرمان پاول و دوستانش مشخص است. هدفي كه براي مادر چنين بيان مي‌شود:

مادرجان! براي ما مليت و نژاد مطرح نيست، فقط اين مطرح است كه كي‌ها با ما رفيقند و كي‌ها با ما دشمن. تمام كارگران دنيا رفيق ما هستند و تمام پولدارها و تمام آنهايي كه بر ما و بر دوستان ما حكومت مي‌كنند دشمن. وقتي آدم با قلب خوبي به دنيا بنگرد و ببيند كه ما كارگران چقدر زياديم و چه نيرويي در ما هست دستخوش چنان شادي و نشاطي مي‌گردد كه در دلش جشني برپا مي‌شود! (كتاب مادر نوشته ماكسيم گوركي – صفحه ۵۱)

اما اين تازه شروع ماجرا است و هنگامي كه دستگيري‌ها و خشونت بالا مي‌گيرد، حركت‌هاي انقلابي شخصيت‌هاي داستان و به خصوص شخصيت مادر آغاز مي‌شود. جنبش‌ها و تظاهرات به زودي آغاز مي‌شود و كتاب به اوج خود مي‌رسد.

[ معرفي كتاب: رمان ظلمت در نيمروز اثر آرتور كوستلر ]

 

درباره كتاب ماكسيم گوركي

كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي يك رمان انقلابي است. در هر صفحه از اين رمان حقيقت‌هاي تاريخي و انديشه‌هاي سوسياليستي مداوم تكرار مي‌شود و شايد همين موضوع باعث شده است كه ارزش ادبي كتاب كمتر شود. در واقع نويسنده آنقدر در تلاش براي گفتن حقيقت وضع موجود است كه تقريبا جنبه‌هاي هنري كتاب را رها كرده است. صحنه‌سازي‌ها و ترسيم فضاهاي كتاب در ابتداي رمان خوب است اما به مرور احساس مي‌كنيد ديگر ظرافتي در رمان وجود ندارد. اما پايان كتاب شايد يكي از درخشان‌ترين پايان‌هاي موجود در بين كتاب‌هاي انقلابي باشد.

اما بيان همين مفاهيم است كه گوركي را در شوروي بسيار محبوب و مشهور كرد. در حدي كه گفته مي‌شود حسادت تولستوي را هم برانگيخته است. رمان‌هاي گوركي با مفاهيم انقلابي وقتي منتشر مي‌شد همه شوروي از آن مطلع مي‌شدند و بعدها استالين هم به اهميت گوركي پي برد و ترجيح مي‌داد اين نويسنده بانفوذ را كنار خودش داشته باشد. استالين امتيازهاي زيادي در اختيار گوركي قرار مي‌داد و طبيعتا از او انتظاراتي هم داشت. در حقيقت مي‌توان گفت از گوركي استفاده ابزاري مي‌كرد. البته گفته مي‌شود كه استالين پسر گوركي را نيز تهديد مي‌كرد و مي‌گفت او را به سيبري تبعيد خواهد كرد.

رمان مادر درباره دوره‌اي از تاريخ است كه حركت‌هاي انقلابي عليه حكومت تزاري در جريان بود و اعتراضات روز به روز بيشتر مي‌شد. در كتاب زندگي كارگران يك كارخانه كه زندگي اسفناكي دارند بيان مي‌شود و خواننده مي‌تواند دليل خشمگين بودن آن‌ها را بفهمد. آن‌ها بايد سال‌ها كار كنند و بعد در فقيرترين حالت ممكن بميرند. اما پاول، به سمت آگاهي و شكستن اين چرخه گام برمي‌دارد. شروع به مطالعه و يادگيري مي‌كند و مشخصا انديشه‌هاي سوسياليسم را گسترش مي‌دهد.

انديشه‌هاي سوسياليستي و سخنان ماركس هم در كتاب فراوان ديده مي‌شود كه در صدر آن اين جمله قرار داره: كارگران جهان، متحد شويد. برخي از انديشه‌هاي شخصيت‌هاي مختلف كه در كتاب بارها و بارها به آن اشاره مي‌شود چنين است: «ما همه فرزندان يك مادر هستيم، فرزندان فكري واحد و شكست‌ناپذير، و آن حس برادري همه كارگران تمامي كشورها است.» «كارگران را دعوت مي‌كردند تا با هم متحد شوند و براي دفاع از منافع حقه خويش مبارزه كنند.» «تا زماني كه ثروتمندان هستند توده هيچ چيز نخواهد داشت، نه عدالت، نه شادي، نه هيچ چيز ديگر.» «مقصر آن كسي است كه اول بار گفت: اين مال من است.» «زنده باد كارگران همه كشورهاي جهان.» «چشم فقير را گرسنگي كور كرده است و چشم ثروتمند را طلا.» «با مالكيت خصوصي دشمنيم.»

قهرمان كتاب، يعني مادر، وقتي با اين انديشه‌ها و هيجانات ناشي از آن روبه‌رو مي‌شود تحت تاثير قرار مي‌گيرد. مانند هر فردي ديگري كه در آن زمان تحت تاثير قرار مي‌گرفت. مادر كسي است كه به معناي واقعي كلمه زندگي سختي داشت اما تصميم گرفت راه پسرش را دنبال كند. قبل از آن او هم صرفا زني بود مانند همه زنان ديگر اما بعد از دنبال كردن راه پسرش تبديل به قهرماني بي‌مانند شد. البته در كتاب زنان ديگر هم نقش‌هاي مختلفي داشتند اما قدرت شخصيت مادر همه را تحت تاثير قرار مي‌داد.

در نهايت اينكه انديشه‌ها و مفاهيم كتاب بيانگر قسمت مهمي از تاريخ هستند و خواندن اين رمان و البته آشنايي با اين مفاهيم نه تنها خالي از لطف نيست بلكه شايد ضروري هم باشد. البته وقتي خود گوركي هم ديد كه در عمل كار ممكن است به چه فاجعه‌هايي ختم شود در مورد رمان خودش مي‌گويد كه «مادر تحت تاثير هيجانات و با بي دقتي نوشته شده است.» ناگفته نماند كه كتاب ترجمه خوبي دارد اما ويراستاري ضعيفي دارد.

[ معرفي كتاب: رمان مزرعه‌ي حيوانات – معرفي همراه با اينفوگرافيك ]

جملاتي از متن رمان مادر

من كتاب‌هاي ممنوع مي‌خوانم. خواندن اين كتاب‌ها را از اين جهت ممنوع كرده‌اند كه حاوي حقايقي درباره زندگي ما كارگران هستند… اين‌ها را مخفيانه چاپ مي‌كنند و اگر در خانه ما پيداشان كنند مرا به زندان خواهند انداخت… به زندانم مي‌اندازند براي اينكه خواسته‌ام حقيقت را بدانم. مي‌فهمي؟ (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۲۵)

ما بايد به دشمنان خود نشان بدهيم كه اين زندگي توام با اعمال شاقه كه آنان به ما تحميل كرده‌اند مانع از اين نيست كه خود را از لحاظ فهم و هوش با ايشان برابر و حتي بالاتر بدانيم. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۴۱)

تا زماني كه ثروتمندان هستند توده هيچ چيز نخواهد داشت، نه عدالت، نه شادي، نه هيچ چيز ديگر! (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۱۱۹)

چقدر آدم در اين دنيا فراوان است… و هر كسي هم يك جور گله از روزگار دارد. پس آخر آدم‌هاي شاد و خوشبخت كجا هستند؟ (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۱۴۷)

اگر بر سر راه مردمان عادل يهودايي پيدا بشود كه در كمين خيانت به ايشان نشسته باشد و من او را از بين نبرم خودم هم يهودا خواهم بود. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۱۷۲)

وقتي من پسربچه ده يازده ساله‌اي بودم يك روز هوس كردم كه خورشيد را بگيرم و در شيشه كنم. شيشه‌اي برداشتم و پاورچين پاورچين به ديوار نزديك شدم و يكهو… تراق! دست خودم را بريدم و كتك خوردم. پس از آن به حياط در آمدم و خورشيد را در بركه‌اي از آب منعكس ديدم. پايم را بلند كردم كه همانجا لگدش كنم، سرتاپايم گلي شد و باز كتكم زدند… آن وقت رو به آفتاب ايستادم و داد زدم: «اين‌ها مرا درد نمي‌آورد، اي شيطان سرخ، اين‌ها مرا درد نمي‌آورد!» و زبانم را برايش بيرون كشيدم… اين كار مرا تسكين داد. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۱۹۹)

رفقا! مي‌گويند كه در روزي زمين انواع و اقسام ملت‌ها هستند، از يهودي‌ها گرفته تا آلماني‌ها و انگيسي‌ها و تاتارها و غيره… ولي من باور نمي‌كنم! به عقيده من فقط دو جور ملت هستند و دو نژاد كه با هم آشتي ناپذيرند: يكي اغنيا و ديگر فقرا. آدميان به صورت‌هاي مختلف لباس مي‌پوشند و زبانشان نيز مختلف است، ولي وقتي آدم مي‌بيند كه ثروتمندان فرانسوي و آلماني و انگليسي چگونه با كارگران رفتار مي‌كنند متوجه مي‌شود كه همه‌شان دژخيم كارگرند. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۲۰۴)

ما مردمان طبقه پايين و خرده‌پا… همه چيز را حس مي‌كنيم، ولي بيان آنچه حس مي‌كنيم برايمان مشكل است. ما شرمنده‌ايم، زيرا مي‌فهميم ولي نمي‌توانيم بيان كنيم؛ و اغلب به دليل همين ناراحتي از دست افكار خود عصباني هستيم. خود زندگي هم ما را مي‌كوبد و از هر طرف تحت فشارمان مي‌دهد. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۲۴۶)

آن روز فرا خواهد رسيد كه همه كارگران تمامي كشورها سر بلند كنند و قرص و محكم بگويند: ديگر بس است! ما ديگر اين زندگي را نمي‌خواهيم! آن وقت قدرت رويايي كساني كه تنها به اتكاي حرص و آز خود قوي هستند فروخواهد ريخت، زمين از زير پاي ايشان در خواهد رفت و ديگر تكيه‌گاهي نخواهند داشت. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۲۷۲)

من به جاودانگي آدم‌هاي شرافتمند اعتقاد دارم. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۳۰۶)

حقيقت پنهاني دنيا را سير مي‌كند و در ميان توده‌هاي مردم براي خود لانه مي‌جويد. حقيقت براي مقامات دولتي به منزله دشنه است و آتش، و آن‌ها نمي‌توانند آن را بپذيرند، چون حقيقت گلويشان را مي‌برد و آتششان مي‌زند! (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۳۳۸)

ما سوسياليست هستيم. و اين به آن معني است كه با مالكيت خصوصي دشمينم، زيرا مالكيت خصوصي بين آدم‌ها جدايي مي‌اندازد، ايشان را عليه يكديگر مسلح مي‌كند، رقابت آشتي‌ناپذيري از نظر منافع در ميان ايشان پديد مي‌آورد، براي كتمان يا توجيه اين رقابت دروغ مي‌گويند و همگان را با اشاعه دروغ و ريا و كينه‌جويي فاسد مي‌كند. ما مي‌گوييم جامعه‌اي كه به انسان به چشم ابزار ثروت‌اندوزي مي‌نگرد جامعه‌اي است ضد بشري و با ما دشمن است و ما نمي‌توانيم اخلاق رياكارانه و دروغين آن را بپذيريم. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۴۲۰)

حقيقت را نمي‌توان در درياي خون خاموش كرد. (كتاب مادر اثر ماكسيم گوركي – صفحه ۴۶۲)

مشخصات كتاب
  • عنوان: مادر
  • نويسنده: ماكسيم گوركي
  • ترجمه: محمد قاضي
  • انتشارات: جامي
  • تعداد صفحات: ۴۶۴
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.